آشنایی اجمالی با شخصیت حضرت امام  سید روح‌الله مصطفوی ملقب به امام خمینی (1281- 1368 ه.ش.) فقیه، عارف، فیلسوف، مرجع تقلید، رهبر انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بودند. ایشان به اصل ولایت فقیه در جامعه اسلامی و در زمان غیبت امام معصوم(ع) اعتقاد داشتند و بنا بر این اصل مبارزه با ظلم و تلاش برای برپایی نظام جمهوری اسلامی با حاکمیت ولی فقیه را از تکالیف مهم مسلمانان می دانستند. بنابراین نظام شاهنشاهی را نظام استبدادی دانسته و مبارزه علیه رژیم محمد رضا پهلوی شاه ایران را آغاز کردند. از سال 1340 ه. ش. به بعد با تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی این مبارزه جدی شد و در سال 1342 ه. ش. با دستگیری امام خمینی به قیام پانزده خرداد 1342ه.ش. منجر شد. مواضع سرسختانه امام خمینی علیه لایحه کاپیتولاسیون در سال 1343ه. ش. سبب شد که رژیم شاه ایشان را به ترکیه و پس از آن به نجف تبعید کند. تبعید امام خمینی نه تنها حرکت انقلاب اسلامی را متوقف نکرد بلکه امام خمینی در تبعید نیز به روشنگری مردم نسبت به خیانت ها و جنایت های رژیم پرداخت و با اوج گیری اعتراضات در سال های 1356 الی 1357ه. ش. سرانجام در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید در پی این پیروزی امام خمینی مردم را دعوت به شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی ایران کرد و و با رای 98 درصدی مردم این نظام را بنیان گذارد. از ایشان بیش از چهل عنوان کتاب و هزاران سند مکتوب و غیر مکتوب (تالیفات - تقریرات) در زمینه‌های مختلف فقهی، اخلاقی، عرفانی، سیاسی و ... ، مجموعه اشعار و تقریرات درس های ایشان که توسط شاگردانش گردآوری شده‌اند، به یادگار باقی مانده است.

روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادى و تربیت و محیط خانوادگى و شرایط سیاسى و اجتماعى طول دوران زندگى آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از نوجوانى آغاز، و سیر تکاملى آن به موازات تکامل ابعاد روحى و علمى ایشان از یک سو و اوضاع و احوال سیاسى و اجتماعى ایران و جوامع اسلامى از سوى دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است .

 

تدوین کتاب " کشف اسرار"  

 بعد از آنکه در شهریور 1320 کشور ایران در جریان جنگ جهانى دوم به اشغال متفقین درآمد و نهایتاً رضاخان با همه ادعاهایش ذلیلانه از تخت سلطنت به زیر کشیده شد و از کشور اخراج گردید فرمان سلطنت از سفارت انگلیس و با چراغ سبز یکى دیگر از دول عضو جبهه متفقین یعنى روسها به نام محمدرضا پهلوى صادر گردید

 امام خمینى اینک فرصت را مغتنم شمرد و با تدوین و انتشار کتاب کشف اسرار (1322 ه.ش.) فجایع سلطنت بیست ساله پهلوى را افشا کرد و با دفاع از اسلام و روحانیت به پاسخگویى به شبهات و هجمه هاى منحرفین پرداخت و در همین کتاب ایده حکومت اسلامى و ضرورت قیام براى تشکیل آن را مطرح ساخت.

اولین بیانیه سیاسی امام

سال بعد (اردیبهشت 1323 ه.ش.) نخستین بیانیه سیاسى امام خمینى   پیام به ملت ایران - دعوت به قیام براى خدا که در آن آشکارا علماى اسلام و جامعه اسلامى را به قیام عمومى فرا خوانده بود، صادر کرد .

واقعه پانزده خرداد

خبر دستگیرى امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوى منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلى جمعیت «یا مرگ یا خمینى» بود که از تمام فضاى قم به گوش مى رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأمورین پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند

نیروهاى کمکى نظامى نیز از پادگان هاى اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامى که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتى چند درگیرى شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهاى نظامى از تهران به پرواز درآمدند و در فضاى شهر قم براى ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتى را شکستند. قیام با سرکوبى شدید کنترل شد. کامیون هاى نظامى، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچه ها به نقاط نامعلومى بردند. غروب آن روز شهر قم حالتى جنگ زده و غم گنانه داشت.

صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیرى رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتى مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک هاى اطراف به سوى تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهى و نیروهاى نظامى براى جلوگیرى از ورود معترضین به شهر در سه راهى ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادى از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهى در حوالى بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینى» به سوى کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایى و حاج اسماعیل رضایى، دو تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند. این دو تن بعداز چندى دستگیر و در 11 آبان 1342 تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید گردیدند

نزدیکترین ندیم همیشگى شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیرى تجربیات و همکارى زبده ترین مأمورین سیاسى و امنیتى امریکا براى سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگى شاه و دربار و امراى ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر مى کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع مى نویسد: به اویسى (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکردارى مسلح کنى» .سرانجام مأمورین نظامى و پلیس شاه با تیراندازی هاى گسترده و مستقیم و به کارگیرى هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند

علم، نخست وزیر شاه در خاطراتش از این روز خطاب به شاه مى نویسد

اگر ما عقب نشینى کرده بودیم ناآرامى به چهار گوشه ایران سرایت مى کرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آورى سقوط مى کرد. در آن موقع حتى این را به شما [شاه ] عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه مى توانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبّب آنچه واقع شده خود را نجات دهید!(گفتگوهاى من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسداللَّه علم

روز 15 خرداد در تهران و قم حکومت نظامى برقرار شد اما على رغم آن، روزهاى بعد نیز تظاهرات وسیعى برپا بود که در هر مورد به درگیرى خونین انجامید

پانزده خرداد 42 مبدأ انقلاب اسلامى مردم ایران بود. شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامى وحشیانه، و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعى کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانى همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد

سستى ادعاهاى شاه بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهاى مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیستها نه تنها هیچ گونه مشارکتى در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیستهاى ایران در نوشته ها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامه هاى شوروى از وقایع پانزده خرداد مى پرداختند. حزب کمونیست شوروى، قیام 15 خرداد را حرکتى کور و ارتجاعى بر ضد اصلاحات مترقّیانه شاه! مى دانست. ادعاى کذب دیگر شاه (در مورد دخالت دولت مصر) نیز على رغم تلاش و دسیسه ساواک هیچ گاه از سوى احدى باور نشد. استقلال تمام عیار قیام پانزده خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه انگها نمى توانست کمترین لطمه اى بدان وارد سازد ..

با دستگیرى رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز پانزده خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد .

آثار علمی حضرت امام

آثار علمی امام خمینی شامل ده ها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینى در مباحث اخلاقى، عرفانى، فقهى، اصولى، فلسفى، سیاسى و اجتماعى است. برخى از تألیفات امام خمینی به زبان عربى نوشته شده و برخى نیز فارسى مى‏ باشند.

علاوه بر تألیفات علمى، مجموعه درس های ایشان که توسط شاگردانش گردآوری شده اند تحت عنوان تقریرات امام خمینی ، آثار شفاهی و مکتوب سیاسی و اجتماعی ایشان شامل؛ نامه ها، اجازه نامه های شرعی، تلگراف ها و نامه های سیاسی و اجتماعی، احکام و فرامین، پیام ها، سخنرانی ها، مصاحبه ها و گفتگوها که در مجموعه 22 جلدی صحیفه امام گردآوری شده اند، مجموعه سروده ها شامل؛ غزلیات، رباعیات، قصاید، مسمط ها و دوبیتی های عرفانی که در کتابی با عنوان دیوان امام منتشر شده است و بازنویسى و استنساخ تعدادى از رساله‏ هاى علمى اندیشمندان ـ که نسخه‏ هاى منحصر به فرد داشته و هنوز چاپ نشده بودند ـ با خطى زیبا آثاری است که از ایشان به یادگار مانده است.

از جمله رفتار شناسی حضرت امام

وقت شناسی و نظم در امور

از آن­جایی که انسان موجودی است با گرایش های گوناگون و این گرایش ها در جامعة بشری در تصادم و ناسازگاری اند، آنچه می تواند انسان را از این تنش نجات بخشد، وفاداری و عمل به قانون و ارج نهادن به حقوق دیگران است. امام علی(ع) می فرمایند:«أفضَلُ الأدَب أن یقف الإنسان عندَ حَدِّهِ ولا یتعدّی قدره»؛ برترین ادب آن است که انسان بر حدّ خویش بایستد و از اندازة خود فراتر نرود .

 امام خمینی(س) ساعات شبانه روز خود را تقسیم بندی کرده بودند و ساعت عبادت، استراحت، مطالعه، رفت و آمد و... ایشان مشخص بود و این تقسیم و برنامه ریزی، مبنای تنظیم برنامة خانوادة امام نیز شده بود. توجه در رفتار و عملکرد امام، نشان می دهد که ایشان در تمام امور، بسیار به رعایت نظم مقیّد بودند و با نظم و برنامة خاصِّ از پیش معیّن شده، کارهای خود را انجام می دادند. ذکر چند خاطره در این زمینه، خالی از لطف نیست:

ـ زمانی که ایشان برای وضو گرفتن (تجدید وضو) از اتاق مطالعه بیرون می آمدند، خدمتکار متوجه می شد که وقت طبخ برنج است و(اگر ناهار برنج داشتند) به آشپزخانه رفته و اجاق را روشن می کرد؛ یعنی ساعت وضو گرفتن امام نیز وقت مشخصی داشته است.

ـ ایشان حتی برای زمان های کوتاه قبل از شام یا ناهار یا قبل از اخبار، برنامه داشتند تا مبادا این زمان به بطالت بگذرد. نقل شده است: زمانی امام را برای صرف شام صدا زدند، ایشان فرمودند: «هنوز ده دقیقه به وقت شام مانده». این مسأله بیانگر آن است که نظم امام در دیگران و امور خانه، تأثیرگذار بوده است.

ـ قدم زدن امام نیز از نظم و وقت معینی برخوردار بود. زمانی که ایشان فضای مناسبی برای قدم زدن نداشتند، از پشت بام یا همان فضای کوچک استفاده می کردند.حجت الاسلام و المسلمین نصرالله شاه آبادی نقل می کنند: «منزل امام در نجف یک خانة کوچک 45 متری بود و ایشان برای قدم زدن، هر روز نیم ساعت قبل از غروب به پشت بام رفته و آن جا مشغول قدم زدن می شدند؛ زیرا حیاط کوچک بود و جای قدم زدن نداشت».]

ساعات شبانه ­روز امام چنان تقسیم بندی شده بود که اهل خانه بدون این که ایشان را ببینند، می دانستند ایشان در فلان ساعت، مشغول چه کاری هستند.نظم و انضباط امام را می توان در دو بُعد فکری و عملی مشاهده کرد. ایشان از نظم فکری بالایی برخوردار بود و در طول زندگی پر بار خویش، هیچ گاه دچار حتی کم ترین تزلزل فکری و عقیدتی نشد .

امام ضمن دستیابی به اصول متین و قطعی دین مبین اسلام در ابعاد گوناگون، همواره بر پیاده کردن آن ها پافشاری می کردند و هرگز در راه خویش ـ که صراط مستقیم بود ـ گرفتار شک و تردید نمی شدند. دقت در برنامه ها و سخنان امام، از آغاز تا پایان، این مسأله را مسلم می سازد که ایشان خط مشی مشخصی را در زندگی، پی گرفته و از آن پیروی کرده است.[]

حضرت امام(س)، دربارة نظم فکری می فرمودند: اگر در زندگی مان، در رفتار و حرکاتمان نظم بدهیم، فکرمان هم بالطبع نظم می گیرد؛ وقتی فکر نظم گرفت... یقیناً از آن نظم فکری کامل الهی هم برخوردار خواهد شد.[6]

تدبیر و برنامه ریزی» نیز اثر بسزایی در زندگی بهتر دارد و از هر گونه لغزش و اشتباه جلوگیری می نماید و از اتلاف نیروها و امکانات، دوباره کاری ها و مقطعی بودن کارها، جلوگیری می کند

 

هیچ کشوری، بدون برنامه ریزی موفق نمی شود و بالطبع دولت هایی که برنامه ریزی دقیق و صحیحی دارند، بسیار موفق تر از آن هایی هستند که برنامه ریزی مقطعی دارند. بنابراین بهترین توصیه به جوانان و مدیران و همة کسانی که به نوعی در زندگی جمعی نقش دارند، این است که از همان آغاز سعی کنند، نظم و تدبیر و برنامه داشته باشند و با تقسیم کار به زندگی تداوم بخشند.[7] امام علی(ع) می فرمایند:«اَلتَّدبیرُ قَبل الفعل، یؤمن العثار»؛[8] تدبیر قبل از کار، آدمی را از لغزش مصون می دارد.

مدیریت زمان و برنامه ریزی

یکی از راه های رسیدن به قلّه خوشبختی، «مدیریت زمان» است که به معنای تسلط بر اوقات خود می باشد. این تسلط بر اوقات، تنها با برنامه ریزی دقیق و منطقی حاصل می شود.[9] حضرت امام(س)، از کسانی بودند که بر اساس برنامه ریزی بر تمام دقایق عمر خود، تسلط داشتند

پیامبر اکرم(ص)، مدیریت زمان را خردمندانه دانسته و می فرماید:در صحف ابراهیم آمده است: خردمند مادامی که عقل و خردش از او گرفته نشده، باید ساعاتی را برای خود در نظر گیرد.[10] بنا بر بیان پیامبر اکرم(ص)، برنامه­ ریزی برای زمان و مدیریت آن نشانة تعقل و دانایی است

 نمونه هایی از مغتنم شمردن وقت درزندگی حضرت امام(س)

ـ امام خمینی(س) از کم ترین زمان، بیش ترین استفاده را می کردند و هیچ گاه نمی گذاشتند وقتشان هدر برود. حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی (نوه امام) نقل می کنند: بارها می دیدیم که در دقایق قبل از آماده شدن سفره که معمولاً به بطالت می گذرد ایشان به مطالعه و تلاوت قرآن می پرداختند. یک بار برای کاری خدمت ایشان بودم، صحبت که تمام شد، نگاهی به ساعتشان کردند و گفتند: می توانی یک تعریف یک دقیقه ای بکنی؟ تا من خواستم به آن مسأله فکر کنم و ذهنم را بگردم، یک دقیقه گذشت و امام رادیو را روشن کردند و من تازه متوجه شدم که ایشان می خواستند همین یک دقیقه قبل از اخبار هم به بطالت نگذرد؛ چون عادت داشتند که خلاصة اخبار را سر وقت بشنوند.]

ـ یکی دیگر از نمونه های زیبای مغتنم شمردن وقت در زندگی امام خمینی(س)، خاطره ای است که حجت الاسلام رحیمیان[12] نقل می کنند: امام در بسیاری از اوقات در آنِ واحد و همزمان به کارهای متعدد اشتغال داشتند. در یکی از روزهای اوایل فروردین 68، حدود ساعت هفت بعد از ظهر، حقیر را برای انجام کاری احضار فرمودند. وقتی مشرف شدم، حدود یک ساعت از غروب گذشته بود، ایشان در حالی که هنوز مشغول تعقیبات نماز مغرب و عشا بودند تسبیح در دستشان بود و ذکر می گفتند، به پشت خوابیده بودند و با بالا و پایین بردن پاهایشان، نرمش مخصوصی را که پزشک توصیه کرده بود، انجام می دادند، تصویر بدون صدای تلویزیون را مد نظر داشتند، به صدای رادیو گوش می دادند، علاوه بر این همه امور، علی نوة عزیزشان را در حالی که در کنار ایشان دراز کشیده بود و سعی می کرد حرکت های امام را تقلید کند، مورد تفقد و نوازش پدرانه قرار می دادند و انجام نرمش، مانع از ابراز عطوفت نسبت به نوة خردسالشان نمی شد.]

حسن خلق

در تعریف حسن خلق گفته اند: حالتی است نفسانی که از به هم پیوستن و در هم تنیده شدن صفات نفسانی حاصل می شود و آن، حسن صورت باطن است که همان صورت نفس ناطقه و درک کننده می باشد. چنان که حسن خلق، حسن صورت ظاهر و تناسب اجزا با یکدیگر است. با این فرق که (حسن صورت ظاهر، اختیاری و اکتسابی نیست اما) حسن صورت باطن، ممکن است اکتسابی باشد. از این رو آیات و روایات بسیاری در تشویق و تحصیل آن وارد شده است.

قرآن کریم، خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: وَإِنّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛[15] همانا تو بر اخلاق بزرگی هستی

و نیز می فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْحَوْلِکَ؛[ پس به سبب رحمتی از سوی خدا است که با اینان نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از پیرامونت پراکنده می شدند.

امام خمینی(س) دربارة حسن خلق فرمودند: شیوة ائمة ما و اولیای خدا و انبیای خدا بوده است که خودشان را خدمتگزار مردم می دیدند و با حسن معاشرت و با رفتار انسانی، با رفتار الهی رفتار می کردند. و کارهایی را که باید انجام بدهند، با همین حسن رفتار انجام می دهند.[]

و باز در جایی نقل می کنند: پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وقتی غضب می فرمود، اگر ایستاده بودند، می نشست و اگر نشسته بود، به پشت می خوابید، غضبش ساکن می شد.]

امام(س) نیز این حسن صورت باطنی را به خوبی با الگوگیری از ائمة معصومین، کسب کرده و با تمام اشتغالات ذهنی و فکری که داشتند، هم اهل مزاح و شوخی بودند و هم از خلق و خویی بالا برخوردار بودند. این نرم خویی و آرامش در کلام و رقّت قلب ایشان به گونه ای بود که همة افراد خانواده؛ حتی بچه ها به خود اجازة شوخی و مزاح با ایشان را می دادند. ایشان همیشه در حال لبخند بودند تا جایی که نوه های امام؛ خانم ها نعیمه و عاطفه اشراقی، نقل می کنند: همة ما فکر می کردیم که امام، ما را بیش تر از دیگران دوست دارد؛ چون به همه لبخند می زدند.]

در این مجال، به چند نمونه از حسن خلق امام اشاره می شود

ـ سبقت در سلام کردن؛ از طلاب و شاگردان ایشان بسیار نقل شده است که هنگامی که خدمت ایشان می رسیدیم، برخورد ایشان طوری بود که گویی دو طلبة هم سطح هستیم و گاهی اوقات که خدمت ایشان می رفتیم، اگر فاصله مان حدود 10 ـ 15 متر بود، سعی می کردیم جلوتر برویم و سلام کنیم تا ایشان متوجه شوند. اما ایشان قبل از رسیدن ما، سلام می کردند و همیشه پیشی می گرفتند و هیچگاه خودشان را به عنوان یک استاد نمی گرفتند و با خوشرویی با همه روبرو می شدند.[]

2ـ خوش رفتاری و لطافت کلام امام موجب شده بود تا کودکان، انس عجیبی با امام داشته باشند. امام محبت زیادی به بچه ها داشتند و بچه ها هر کاری به جهت کودکی می کردند، ایشان جلوگیری نمی کردند و حتی دیگران را نیز که قصد جلوگیری داشتند، منع می کردند و می گفتند: بچه ها را آزاد بگذارید.[21]

زهد و ساده زیستی

شیوه زندگی امامان شیعه(ع) این بود که اسیر دنیا و دلبستة به آن نبودند و در هر وضعی، این روحیه را با کمال قدرت حفظ نموده و با این حال از مواهب دنیا استفاده می کردند. رسول خدا(ص) فرمودند: «طوبی لمَن أسلَم وَکانَ عیشُه کفافاً»؛ خوشا به حال کسی که اسلام را بپذیرد و زندگی او به قدر کفاف باشد .

امام نیز از این حالت روحی مستثنا نبود و این گونه زندگی کردن، با روح او و پدرانش عجین شده بود. هیچ گاه از سطح کم ترین فرد جامعه بالا نیامد و حتی حاضر نشد در گرمای طاقت فرسای نجف، پنکه ای بخرد و یا شب ها برای استراحت به منطقة خنک تری؛ مانند کوفه برود. امام، حتی در پاریس نیز، با وجود سرمای هوا و کهولت سنّشان، دستور دادند وسایل گرمازای منزل مسکونی شان را خاموش کنند تا با مردم ایران که در زمستان 57 به علت کمبود نفت در مضیقه بودند و سرما را تحمل می کردند، همدردی کنند.[25] زهد و سادگی امام، یادآور زهد و سادگی انبیای سلف صالح بود و همه را متحیر کرده بود. نکتة مهم این بود که امام می توانست در بهترین شرایط، به لحاظ مادی، زندگی کند اما ساده می زیست.

اگر کسی از تمکن مالی برخوردار نباشد و ساده زندگی کند، ارزش نیست؛ زیرا سادگی بر او تحمیل شده است. لذا بعضی، سادگی را نشأت گرفته از فقر می دانند و معتقدند: کسی که ندارد، ساده زندگی می کند. ولی میان فقر و سادگی تفاوت وجود دارد؛ سادگی، بر فقرا، تحمیل شده است اما ساده زیست ها، سادگی را خود انتخاب کرده اند؛ با آن که ممکن است از تمکن مالی هم برخوردار باشند و این، یک ارزش است.

این سادگی در زندگی امام و اطرافیان ایشان، قابل مشاهده بود. ایشان نه تنها از تجملات بیزار بودند، بلکه از امور غیر تجملی هم دوری می کردند.

سید حمید روحانی؛ از نزدیکان حضرت امام(س) و مؤلف کتاب تحلیلی از نهضت امام، می گوید: امام در زندگی همواره ساده می زیست، ساده می پوشید، ساده می خورد، از غذای چرب و نرم پرهیز می کرد، از خوراکی های مقوی پرهیز می کرد؛ در نجف غذای مورد علاقة ایشان نان و پنیر و گردو بود. در رفت و آمدها، تا جایی که امکان داشت از گرفتن اتومبیل خودداری می کردند.

البته سادگی جزء خصایص حضرت امام بود و هیچ حادثه ای باعث نمی شد تا این خصیصه جای خود را به چیز دیگری بدهد. ایشان حتی پس از پیروزی انقلاب و ورود به خاک میهن و در اوج احساسات مردم، سادگی خود را حفظ کردند و از بسیاری از تجملات دوری کردند. امام(س)، حتی مراسم تشریفات ورود به میهن را نیز اجازه ندادند و فرمودند: مگر می خواهند کورش را وارد ایران کنند... یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد. من می خواهم میان امتم باشم و همراه آنان بروم و لو پایمال شوم.[]

امام در زندگی خود با الگوگیری از بانوی بزرگ اسلام، همواره ساده زیستی را؛ برای خود، مردم و مسئولین، مورد تأکید قرار داده و ترجیح می دادند در اتاقشان، به جای فرش، موکت پهن باشد و اغلب با مخالفت اطرافیان (به جز افراد خانواده) روبرو می شدند.[]

خاطرات زیادی از ساده زیستی امام نقل شده است اما جالب ترین و زیباترین آن ها، ملاقات امام با افراد بیگانه و گاهی منافقینی که بعدها با مشاهدة زندگی و رفتار امام؛ به عنوان رهبر جامعة اسلامی، به خود آمده و مسلمان شده اند، می باشد. این قبیل خاطرات، برای همه تکان دهنده است.

سرگرد حسین مرتاضی نقل می کند: بهمن ماه بود. به مناسبت دهة فجر، بیست تا سی نفر از مهمانان کشورهای خارجی خدمت حضرت امام رسیده بودند. یکی از آن ها، یک مسلمان آمریکایی بود؛ پیرمردی با چهرة خیلی شفاف و محاسن بلند. از آن زمانی که قرار شد آن ها دست امام را بعد از ملاقات ببوسند، این شخص شروع به گریه کرد، عجیب گریه می کرد. تمام آنهایی که در اتاق بودند، تحت تأثیر گریة او قرار گرفتند. بعد به داخل محوطه ای که منزل حضرت امام بود، آمدند. او به زبان دست و پا شکسته، انگلیسی و عربی سؤال کرد: «بیت الخمینی کلّه...؟»؛ همة منزل خمینی، همین است؟! گفتیم: آری. ما روی حیاط را با پلاستیک و چادر سقف زده بودیم تا حیاط برای حضرت امام گرم باشد. وقتی مرد وارد حیاط شد، با حالت عجیبی به آن جا نگاه می کرد و مدام سؤال می کرد بیت الخمینی؟... و می گفت: امام کجاست؟ با اشاره گفتیم: صبر کن! امام الآن می آیند. برایش غیرمنتظره بود رهبر جامعة اسلامی که تمام دنیا را با یک پیامش می لرزاند چنین منزل محقری داشته باشد و از آن جا بتواند این چنین بر جامعة اسلامی حکمرانی کند. و عجیب بود زمانی که حضرت امام تشریف آوردند، ایشان همین­طور گریه می کرد. با گریه دست امام را بوسید و عقب عقب از مقابل حضرت امام عبور کرد. گریة این مرد و تعجبی که از منزل حضرت امام کرده بود بسیار عجیب بود.[]

ـ ورزش

امام علی(ع) می فرمایند:«آفة النجح، الکسل»؛[30] آفت پیروزی و موفقیت، تنبلی است

از جمله کسانی که بسیار به امر ورزش اهمیت می دادند و خود به آن عمل می کردند، رهبر کبیر انقلاب بودند. ایشان تأکید زیادی بر ورزش سالم داشتند و می فرمودند: عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همان طور که بدن را تربیت می کند... عقل را هم سالم می کند و اگر عقل سالم شد، تهذیب نفس هم دنبال او باید باشد. شما همان طور که ورزش می کنید و اعصاب خودتان را قوی می کنید، و ان شاء الله برای مملکت و آتیة مملکت مفید خواهید شد، لازم است که همه ابعاد وجودی خودتان را تحت تربیت ورزشی درآورید. و در جای دیگر می فرمایند: آن ها که جنبة ورزشکاری و مادی را دارند، آنها جوان هایی هستند که قوای جسمی شان به خاطر همین ورزش نشاط و آمادگی پیدا می کند، آن وقت روح آن ها معنویات و ایمان را زودتر قبول می کند.[]

امام خمینی(س) به بسیاری از رشته های ورزشی علاقمند بودند ولی رشته خاصی را ترجیح نمی دادند. از جمله ورزش هایی که حضرت امام، خود بیش تر به آن اشتغال داشتند، می توان به کوهنوردی، فوتبال در سنین نوجوانی، شنا، ژیمناستیک، پرش طول و ارتفاع و ورزش های باستانی و کشتی در سنین جوانی اشاره کرد. اما وقتی پا به سن گذاشتند، بیش تر به کوهنوردی و پیاده روی می پرداختند و هیچ گاه به خاطر برنامه ای، از ورزش نمی گذشتند و در توصیه هایشان به فرزندان و نوه های خود می فرمودند: «در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نکنید؛ هر کدام در جای خود».[33] و نیز می فرمودند: «من، نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم».[]

حجت ­الاسلام علی دوانی می گوید: حجت الاسلام سید احمد خمینی، در زمان حیات امام، در یک مصاحبه خصوصی که دربارة زندگی خود می گفت، اظهار کرد: «امام ما را در انتخاب کارمان آزاد می گذاشت؛ مثلاً من علاقة زیادی به فوتبال داشتم و بر سر آن چندین بار دست­هایم شکست که هنوز آثار آن هست». آن موقع ها ما هم در قم اطلاع داشتیم که ایشان بهترین فوتبالیست دبیرستان خود است. پدری که برای سلامتی خود، دهها سال پیش، این ورزش مهم را، با حفظ لباس روحانیت معمول می داشت، طبیعی است که کاری به انجام آن توسط فرزند دبیرستانی خود نداشته باشد و آن را جهت ورزیدگی بدن برای او لازم بداند، به خصوص که مورد علاقة او هم بوده است.[]

از جمله ورزش هایی که امام به آن اشتغال داشتند، کوهنوردی و پیاده روی بود. ایشان بعضی از تابستان ها به «درکه» تهران می رفتند و یک ماه با خانواده، در منزل یک پیرزن، به سر می بردند. امام، عصرها با همان لباس روحانیت به کوه تشریف می بردند. این عمل امام تا سن پنجاه سالگی ادامه داشت.[]

امام طی یک برنامه منظم، روزانه یک ساعت و نیم پیاده روی می کردند. و علاوه بر آن، حرکاتی را که پزشکان برای ایشان تجویز کرده بودند، در حین انجام کارهای دیگر، انجام می دادند. ایشان در هر موقعیت مکانی (حتی زندان انفرادی و یا خانة 45 متری نجف) یا در هر برهة زمانی (حکومت نظامی) برنامة قدم زدنشان را رها نمی کردند

مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل می کنند: امام تا همین اواخر، روزی یک ساعت و نیم پیاده روی می کردند و حرکت های ورزشی را به راحتی انجام می دادند و مرتب حرکاتی که پزشکان برای کمردرد و پادرد ایشان تجویز کرده بودند، انجام می دادند.[]

ـ بهداشت، آراستگی ظاهر و آرامش خاطر

پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «إنَّ اللهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمال». زیبایی و جمال، یکی از ابعاد وجودی انسان است که به آن بسیار توجه شده است

در این مجال، نمونه هایی از توجه حضرت امام، به بهداشت و آراستگی ظاهر بیان می شود: ایشان هیچ گاه با ظاهری نامرتب در جامعه و حتی در میان افراد خانواده ظاهر نمی شدند و اسوة یک مسلمان واقعی بودند که نکته به نکتة کارهایشان درس عملی برای مسلمانی و نمونه شدن است.

آیت الله جعفر سبحانی:امام مقید بودند که کفش تمیز و جوراب مرتبی بپوشند. عمامة خود را مرتب و حتی گاه و بیگاه پیراهن خود را لاجورد بزنند. خلاصه آن که در جامعه، به صورت یک انسان پاک و منزه ظاهر می شدند.[]

رهبر معظم انقلاب؛ آیت الله خامنه ای: در منزل امام، آینه ای به دیوار بود که هرگاه امام بلند می شدند، خود را در آن می دیدند و خود را مرتب می کردند. من آن جا به نظم امام پی بردم. در آن زمان طلبه ها مقید به آینه و این کارها نبودند؛ علمای پیرمرد که ابداً توجه به این امور نداشتند. لیکن امام خیلی مرتب بودند.[]

خانم زهرا مصطفوی (دختر امام(س)) نقل می کردند: لباس ملاقات امام جدا بود. اگر روزی سه الی چهار مرتبه برای ملاقات به حسینیه می آمدند، وقتی به اتاق برمی گشتند، با آن لباس در اتاق نمی نشستند؛ بلکه لباس­ هایشان را در می آوردند و تا می کردند، عمامه را رویش می گذاشتند و یک پارچه سفید هم رویش می کشیدند و بعد می آمدند، می نشستند. امکان داشت روزی سه الی چهار دفعه به ایشان می گفتند که جمعیت برای ملاقات آمده، بفرمایید، باز بلند می شدند و لباس خانه را در می آوردند و لباس ملاقات را می پوشیدند؛ یعنی هر چیز به جای خود.[

آقای کفاش زاده نقل می کنند که: از دختر امام شنیدم که امام پیژامه و زیر پیراهنی و حتی دستمال خود را اتو می کردند؛ بیش تر هماهنگ و همرنگ می پوشیدند، لباس رو را هم اتو می کردند.]

نقل شده است: امام، هفتة خود را به دو قسمت کرده بودند و در هفته، دو بار استحمام می کردند. یکی صبح جمعه همراه با غسل جمعه و صبح سه شنبه وسط هفته. در این دو روز اصلاح سر و صورت را هم انجام می دادند و برای اصلاح سر از فرزندان و یا خانم کمک می گرفتند و لباس های خود را تعویض می کردند و لباس پاکیزه می پوشیدند.

خانم زهرا اشراقی (نوه دختری امام(س)):همیشه از چند متری اتاق امام، بوی عطر به مشام می رسید. آقا همیشه یک شانه و آینة کوچک کنار دست خود داشتند و از دو شیشة عطر که یکی در جانماز و دیگری در طاقچه بود، استفاده می کردند]

خانم زهرا مصطفوی (دختر امام(س)): امام هر روز هفت بار عطر یا ادکلن می زدند. چون بین دو نماز مستحب است عطر بزنند و ریش خود را شانه کنند، لذا هم عطر، هم شانه در سجاده شان بود. و حتی در نوع گذاشتن تسبیح به مستحبات و نظم اهمیت می دادند و تسبیح را به صورت خاصی بالای سجاده قرار می دادند.[45]

8 . مرحوم حاج سید احمد خمینی (فرزند امام): شبی که قرار بود فردایش عراق را ترک کنیم، دیدنی بود. مادرم و خواهرم و حسین برادرزاده ام و همسرم و همسر برادرم، همگی حالت غیرعادی داشتند. تمام حواس من متوجه امام بود؛ ایشان چون شب های قبل سر ساعت خوابیدند، و چون همیشه یک ساعت و نیم به اذان صبح، برای نماز شب برخاستند]

  1. آقای قائدی (روزنامه نگار فرانسوی) می گوید: دو تن از همکارانم در گزارشی که برای مجلة ژون افریک تهیه کرده اند، نوشته اند: در هواپیمایی که امام را به تهران می برد، همه نگران بودند که آیا می توانند در تهران فرود بیایند؟ یا این که مورد حملة هواپیماهای شکاری رژیم شاه قرار می گیرند. هیچ کس از این نگرانی نتوانست بخوابد جز یک نفر که آن هم شخص امام خمینی بود که به طبقة بالای هواپیما رفتند و روی زمین دراز کشیدند و تا صبح خوابیدند]

ـ شجاعت

شجاعت، در لغت، به معنای استواری و استحکام قلب و اراده در شرایط سخت و درگیری های طاقت فرسا است.[48] شجاعت، امری قلبی است و در فارسی، به معنای دلاوری و دلیری و ضد ترسویی و اضطراب است که از ناتوانی نفس و ضعف یقین، سرچشمه می گیرد. چنانچه حضرت علی(ع) فرمود: «شِدَةُ الجُبنِِ مِن عَجزِِ النّفسِِ وَضَعفِ الیَقین»؛[ ترس زیاد از ناتوانی نفس و ضعف یقین است.

در قرآن، واژه شجاعت صراحتاً نیامده است اما تعابیر دیگری؛ نظیر شدت، استقامت، صبر، مقاومت و ثبات قدم، آمده است. بنابراین، شجاعت و صبر رابطة تنگاتنگی با هم دارند. امیرمؤمنان؛ علی(ع) در این رابطه می فرمایند:«الصَّبرُ شُجاعَة»؛ صبر شجاعت است.

 نمونه

 صلابت محض

حجت الاسلام غیوری نقل می کند:هیچ گاه در برابر هیچ یک از مخالفین داخلی و خارجی، کوچک­ترین ضعفی را از خود نشان ندادند. و هر قدر مخالف قوی تر بود، ایشان سخت تر و طبق تشخیصشان، با تمام قدرت برخورد می کردند. آن روزی که ایادی طاغوت به مدرسة فیضیه یورش آوردند و بنا این بود که بعد از اتمام جنایاتشان در فیضیه، به منزل امام حمله­ور شوند، حضرت راضی نشدند درب خانه را ببندند.]

 

اصلاً نمی دانم ترس چیست؟

دکتر پور مقدس؛ از پزشکان مراقب و معالج امام، نقل می کند:از اهل بیت امام شنیدم که ایشان در جلسات خصوصی شان گفته بودند: من اصلاً به چیزی مثل پدیده ترس خو نگرفته ام و نمی دانم ترس چیست؛ یعنی وقتی آدمی می ترسد چطور می شود و ما از نظر پزشکی این قضیه را لمس کردیم که اصلاً ترس در تن امام وجود نداشت؛ چرا که از نظر فیزیولوژی و پزشکی، کسی که بترسد، ماده ای در بدنش ترشح می شود به نام «آدرنالین» و این ماده در ضمن ترسیدن، مسئول تظاهرات ترس است؛ یعنی باعث افزایش تعداد ضربان قلب می شود، رنگ انسان سفید می شود، بدن به لرزش و ارتعاش درمی آید، فشار خون بالا می رود و حالت نامطلوبی در شخص ایجاد می شود و ما که دقیقاً هشت نه سال نبض امام در دستمان... بود و حتی این اواخر که قلب ایشان به طریقة «تله مانیتور»... کنترل می شد... و در این مدت ناملایمات زیادی رخ داده بود... هرگز ندیدیم ضربان قلب امام بالا رود]

ـ هنرمندی و هنرپروری امام

گر در سرت هوای وصال است حافظا      باید که خاک درگه اهل هنر شو

حضرت امام در زمینة هنرهای گوناگون، یک هنرمند به تمام معنا و برجسته بودند. هنری که از فطرت پاک و متعالی او سرچشمه گرفته و در بستر تعلیم و تربیت اسلامی شکوفا شده و با زیباترین قالب ها و مفاهیم متعالی الهی به ثمر نشسته و همواره در خدمت نشر و ترویج مفاهیم وحی به جامعه اسلامی و انسانی بوده است. هنرهایی مانند: سخنوری، نویسندگی، خط و... که سخن گفتن پیرامون هر یک، فصل جداگانه ای می طلبد. ذکر چند نمونه از هنردوستی و هنرپروری امام، خالی از لطف نیست .

  1. در جماران نیز گاهی افتخار پاک نویس یا زیبا نویسی برخی از نوشته ها نصیب این جانب می شد. یک روز، مطلبی را بر حسب فرازهای آن با سه نوع خطنسخ، نستعلیق و ثلث نوشته بودم، تقدیم امام کردم. ایشان بعد از ملاحظه، با همان ملاطفت و مهربانی و معهود با تبسم، فرمودند: «شما هر دو خطتان خوب است.» نکتة ظریف در این جمله این بود که با توجه به شناخت دقیق حضرت امام نسبت به انواع خط و این که در نوشتة مزبور، سه نوع خط با

زیبایی یکسان آمده بود، چرا معظم له فرمودند: دو خط؟! که برخی از دوستان حاضر در جمع، چنین به نظرشان آمد که شاید منظور آن حضرت از دو خط یکی خط نوشتن بود با هر چند نوع آن و دیگری خط فکری.

حضرت امام، هم نسبت به انواع خط شناخت داشتند و هم از خط شکستة بسیار زیبایی برخوردار بودند. علاقمندی ایشان به خط و نقاشی و به طور کلی جنبه های مختلف هنر، از برجستگی های یک رهبر فرزانه و تک بعدی نبودن ایشان به حساب می آمد ..

روزی یک تابلوی نقاشی از چهرة منسوب به نوجوانی پیامبر اسلام(ص)، به دفتر امام آوردند. مدتی نسبتاً طولانی در دفتر ماند و ما تردید داشتیم که خدمت امام ببریم یا نه؟ به تصور قیاس با عکس هایی که از ائمّه نقاشی شده و مورد توجه اهل معنا قرار نمی گیرد، لذا ما هم در تردید به سر می بردیم. ولی به هر حال برای ادای امانت، تصمیم گرفتیم آن را نزد معظم له ببریم؛ هنگام تشرف، تابلو دست این جانب ـ رحیمیان ـ بود. متوجه شدم که ایشان به آن خیره شدند و متوقع بودیم که بفرمایند: «ببرید...» ولی بی تأمل فرمودند: «بگذارید این جا» و به طرف بالای اتاق اشاره کردند. تابلو را در کنار دیوار اتاق گذاشتم. فردای آن روز که خدمت امام رفتیم آن عکس را در اتاق ندیدیم و دیگر اطلاعی دربارة آن نداشتیم که چه شد تا این که امام دچار بیماری قلبی جدیدی شدند و طبعاً برای مدتی به اتاقی که با ایشان ملاقات می کردیم، نیامدند. و به همین جهت، برای اولین بار برای انجام کارهایمان به اتاق اصلی که محل زندگی شخصی معظم له بود، مشرف شدیم. اولین چیزی که توجه مرا به خود جلب کرد، همان تابلو بود که در آن جا قرار داده شده بود. در نقطه ای درست روبروی تختی که روی آن می نشستند. این عکس، سال ها و تا آخر زندگی شان در آن جا بود. همچنین شنیده شده بود که غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم...» را حضرت امام تحت تأثیر شمایل این عکس سروده اند. گر چه عامل اصلی علاقة امام به این عکس، انتساب این عکس به پیامبر(ص) بر حسب نقل می باشد، اما هنر آفرینی نقاشی که توانسته است چهره ای را با آن زیبایی و ملاحت و با حالتی معصومانه به تصویر کشد، صاحبان ذوق و هنردوستان و عاشقان جمال جمیل محبوب را به وجد می آورد.

  1. یکی از دوستان، پس از آن که همراه خانواده به دست بوسی امام نائل شدند، به حقیر مراجعه کرده و گفت: «پسرم که کلاس پنجم است، دفتر نقاشی اش را برای تقدیم به امام آورده بود که محافظان مانع آوردن آن به خدمت امام شدند. برای همین، پسرم خیلی ناراحت شده است». دفتر نقاشی را گرفتم و روز بعد با پاره ای توضیحات به امام تقدیم کردم. حضرت امام با دقت تمام اوراق دفتر را ملاحظه کرد و با رؤیت تصویر پشت دفتر که عبارت بود از تانکی که چرخ­هایش مدادتراش و تنه اش کتاب و لولة شلیک آن یک مداد و سرنشین آن یک طفل بود، متبسم شدند. سپس دستور دادند که به آن دانش آموز خردسال و طراح روی جلد دفتر جایزه ای مناسب پرداخت شود که جایزه همراه با نامه از سوی دفتر به ایشان تقدیم شد.]

امام حقاً یک هنرمند و هنرشناس به ویژه در رشته نگارش و رسم الخط بودند. ایشان خط نستعلیق را در دوران نوجوانی نزد برادر بزرگشان آیت الله پسندیده مشق می کردند و به اندازه ای پیشرفت کرده بودند که خط ایشان به خط آیت الله پسندیده شبیه بود و قابل تشخیص نبود.]

اما هنرمندی امام در این رشته خلاصه نمی شد؛ بلکه ایشان در رشته های دیگری هم اهل فن بودند؛ از جمله: طبع شعری ایشان بود. ایشان شعرهایی با مضامین بسیار عالی می سرودند که اغلب فی البداهه بود. حضرت امام، دیوان شعری دارند که البته شامل همة شعرهای ایشان نیست؛ بلکه دیوان اشعار ایشان، به علت نامعلومی مفقود گردیده و دیوان موجود، ماحصل محفوظاتی است که بعدها توسط عروس و فرزند ایشان، جمع آوری شده است .

 

از شعر سرودن امام، خاطراتی نقل شده است که ذکرش خالی از لطف نیست

حجت الاسلام برهانی نقل می کند: روزی با آقای واعظ زادة خوانساری که از علما و بزرگان عرفان و اهل منبر و با امام نیز خیلی مأنوس بود، به محضر امام رفتیم. با توجه به سوابق رفاقتی که این دو با هم داشتند، امام به ایشان فرمودند: آقای واعظ­زاده، ما به خاطر رفاقت با شما همواره از مباحث علمی و اشعار ادبی بهره می بردیم. تا امام این را فرمودند، مرحوم واعظ زاده شروع به خواندن یک رباعی کرد:]

گیرد همه کس کمند و من گیسویت                      در دایــــره دوازده بــــرج تــمــام

جوید همه کس هلال و من ابرویت                        یـک مـاه مبـارک است آن هم رویت

امام هم فی البداهه در جواب فرمودند

گشود چشم نگارم ز خواب ناز از هم                      تو در نماز جماعت نرو که مـی ترسـم

نظر کنیـد درِ فتنـه گشت باز از هم                         کُشی امام و بپاشی صـف نماز از هـم

بعد مرحوم واعظ زاده شعر مولوی را خواند که

بشنو از نی چون حکایت می کند                           وز جدایی ها شکایـت می کـنـد

امام در پاسخ فرمودند

نشنو از نی کان نوای بی نواست                           نــی بـسوزد تـلّ خـاکستـر شـود

بشنو از دل کان حریم کبریاست                             دل بـسـوزد خـانـة دلـبــر شـود

اشعار امام برگرفته از روح بلند عرفانی و نشانه ای از وسعت اندیشه و نگاه ایشان به جهان و آفرینش الهی بود. اشعار امام در واقع تصویرگر والایی روح و سجایای اخلاقی سراینده و خالق آن است و معنویت، در اشعار امام به جهت روحیه معنوی خود امام، حضوری زنده و بالنده دارد.

(منبع: رفتار شناسی امام خمینی(س)، گردآوری و تنظیم: مرضیه مطهری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 32-65 با تلخیص)

سپهبد شهید علی صیاد شیرازی

خیر وقت نماز است

یکبار در جمع شورای عالی دفاع مرکب از حضرت آیت ‏الله خامنه ‏ای و جناب آقای هاشمی رفسنجانی و وزیر دفاع و فرمانده محترم کل سپاه خدمت امام بودیم. امام روی صندلی خودشان نشسته بودند و ما دور ایشان به طور نیم دایره نشسته بودیم وسط صحبتهای ما بود که ناگهان امام بلند شدند و به طرف قسمت دیگر اتاقرفتند. اولین کسی که پس از این حرکت امام صحبت کرد آقای هاشمی بود که عرض کرد: «آقا کسالتی عارض شد؟» چون تنها چیزی که در آن موقع به ذهن ایشان می‏ رسید این بود که ممکن است برای امام کسالتی عارض شده باشد. ولی امام فرمودند: «خیر، وقت نماز است» و این جمله را با چنان لحن قاطعی بیان فرمودند که من به ذهنم رسید مثل اینکه تا به حال اینطور به فکر نماز نبوده‏ ام. بعد به ساعتم نگاه کردم دیدم هنوز چند دقیقه به اذان ظهر مانده است.

 آیت‏ الله فاضل لنکرانی

غیبت امر حرامی است

اگر در لابلای شوخی ها مثلاً جمله‏ ای گفته می ‏شد که منظور غیبت را داشت امام فوراً ناراحت می‏ شدند و تذکر می ‏دادند که غیبت امر حرامی است و جایز نیست.

برای وقوف به دوران جوانی امام از برخی دوستان دوران جوانیشان متفقاً کسب اطلاع کرده ‏ام که حتی در دوران بحرانی جوانی هم یک لغزش از امام صادر نشده است؛ مثلاً در جلسات خودمانی که تشکیل می‏ دادند و برای مزاح مطالبی می‏ گفتند و اگر در لابلای شوخی ها مثلاً جمله‏ ای گفته می ‏شد که منظور غیبت را داشت امام فوراً ناراحت می‏ شدند و تذکر می ‏دادند که غیبت امر حرامی است و جایز نیست. اسلام خیلی بر قلب امام حاکم بود

زهرا مصطفوی

خیلی صادق بودند

خدا را شاهد می‏ گیرم امام در هر حالی بودند همیشه همان جور بودند. اگر باید روی زمین می ‏نشستند در خانه روی زمین می‏ نشستند و در اطاق کارشان هم همینطور؛ اگر در حالاتی باید لباس خاصی می ‏پوشیدند فرقی برایشان نمی‏ کرد که این لباس پوشیدن یا آن گونه نشستن جلوی دوربین تلویزیون است یا نه. ایشان خیلی صادق بودند .

حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی استان فارس

روابط عمومی حوزه